سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

فرشته .م/ متولد دی،عاشق سیب در انواع مختلف، حامی دو آتیشه کودکان و چاکر رفقا
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 102070
همه سیب های دنیا مال من
به سراغ وبلاگ من اگر می آیید/ نظری نرم وآهسته بداهید/ که مبادا ترک بردارد! / صفحه نازک مانیتور من..../
سه شنبه 91 اسفند 15 :: 12:3 عصر ::  نویسنده : فرشته .م       

 

چشم هایش را بست تا بتواند راحت تر در اندیشه هایش فرو برود.

نان چرب را با دستش کند وبه جان کباب و گوجه افتاد.بعد پارچ را برداشت و دوغ را به درون لیوان ریخت.

و دودستی لیوان را گرفت وسرکشید.لقمه ها را با ولع زیاد پشت سر هم در دهانش می گذاشت ولب های

چربش را با دستمال سفره ای که در یقه اش گذاشته بود پاک می کرد ...غرق در خوردن بود که مادرش

فریاد کشید: رمضان چه کار داری می کنی؟

آخه آدم با چشم بسته هم غذا می خورد؟ نگاه کن تورا بخدا آب را چطورریخته تو سفره . چرا اینقدر کله شقی ؟

چشم بسته که غذا می خوری، آب که تو سفره می ریزی ، پس چرا دیگر دهانت را با چادرم پاک می کنی ؟

الان باید بیام یه چک بزنم تو صورتت تا حساب کار دستت بیاد.

رمضان در حالیکه گریه می کرد تکه ای از نان برداشت و نیشگونی از سیب زمینی گرفت و مشغول خوردن شد.




موضوع مطلب :